و بسوى قوم «ثمود»، برادرشان «صالح» را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت! از او آمرزش بطلبید، سپس به سوى او بازگردید، که پروردگارم (به بندگان خود) نزدیک، و اجابتکننده (خواستههاى آنها) است!» (61)
گفتند: «اى صالح! تو پیش از این، مایه امید ما بودى! آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان مىپرستیدند، نهى مىکنى؟! در حالى که ما، در مورد آنچه به سوى آن دعوتمان مىکنى، در شک و تردید هستیم!» (62)
گفت: «اى قوم! اگر من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رحمتى از جانب خود به من داده باشد (،مىتوانم از ابلاغ رسالت او سرپیچى کنم)؟! اگر من نافرمانى او کنم، چه کسى مىتواند مرا در برابر وى یارى دهد؟! پس، (سخنان) شما، جز اطمینان به زیانکار بودنتان، چیزى بر من نمىافزاید! (63)
اى قوم من! این «ناقه» خداوند است، که براى شما نشانهاى است؛ بگذارید در زمین خدا به چرا مشغول شود؛ هیچ گونه آزارى به آن نرسانید، که بزودى عذاب خدا شما را خواهد گرفت!» (64)
(اما) آنها آن (ناقه) را از پاى در آوردند! و (صالح به آنها) گفت: «(مهلت شما تمام شد!) سه روز در خانههایتان بهرهمند گردید؛ (و بعد از آن، عذاب الهى فرا خواهد رسید؛) این وعدهاى است که دروغ نخواهد بود!» (65)
و هنگامى که فرمان (مجازات) ما فرا رسید، صالح و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود (از آن عذاب) و از رسوایى آن روز، رهایى بخشیدیم؛ چرا که پروردگارت قوى و شکست ناپذیر است! (66)
و کسانى را که ستم کرده بودند، صیحه (آسمانى) فروگرفت؛ و در خانههایشان به روى افتادند و مردند... (67)
آنچنان که گویى هرگز ساکن آن دیار نبودند! بدانید قوم ثمود، پروردگارشان را انکار کردند! دور باد قوم ثمود (از رحمت پروردگار)! (68)
فرستادگان ما ( فرشتگان) براى ابراهیم بشارت آوردند؛ گفتند: «سلام!» (او نیز) گفت: «سلام! سذللّه و طولى نکشید که گوساله بریانى (براى آنها) آورد. (69)
(اما) هنگامى که دید دست آنها به آن نمىرسد (و از آن نمىخورند، کار) آنها را زشت شمرد؛ و در دل احساس ترس نمود. به او گفتند: «نترس! ما به سوى قوم لوط فرستاده شدهایم!» (70)
و همسرش ایستاده بود، (از خوشحالى) خندید؛ پس او را بشارت به اسحاق، و بعد از او یعقوب دادیم. (71)
گفت: «اى واى بر من! آیا من فرزند مىآورم در حالى که پیرزنم، و این شوهرم پیرمردى است؟! این راستى چیز عجیبى است!» (72)
گفتند: «آیا از فرمان خدا تعجب میکنى؟! این رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است؛ چرا که او ستوده و والا است!» (73)
هنگامى که ترس ابراهیم فرو نشست، و بشارت به او رسید، درباره قوم لوط با ما مجادله مىکرد... (74)
چرا که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشتکننده (بسوى خدا) بود! (75)
اى ابراهیم! از این (درخواست) صرفنظر کن، که فرمان پروردگارت فرا رسیده؛ و بطور قطع عذاب (الهى) به سراغ آنها مىآید؛ و برگشت ندارد! (76)
و هنگامى که رسولان ما ( فرشتگان عذاب) به سراغ لوط آمدند، از آمدنشان ناراحت شد؛ و قلبش پریشان گشت؛ و گفت: «امروز روز سختى است!» (زیرا آنها را نشناخت؛ و ترسید قوم تبهکار مزاحم آنها شوند.) (77)
قوم او (بقصد مزاحمت میهمانان) بسرعت به سراغ او آمدند -و قبلا کارهاى بد انجام مىدادند- گفت: «اى قوم من! اینها دختران منند؛ براى شما پاکیزهترند! (با آنها ازدواج کنید؛ و از زشتکارى چشم بپوشید!) از خدا بترسید؛ و مرا در مورد میهمانانم رسوا نسازید! آیا در میان شما یک مرد فهمیده و آگاه وجود ندارد؟!» (78)
گفتند: «تو که مىدانى ما تمایلى به دختران تو نداریم؛ و خوب مىدانى ما چه مىخواهیم!» (79)
گفت: «(افسوس!) اى کاش در برابر شما قدرتى داشتم؛ یا تکیهگاه و پشتیبان محکمى در اختیار من بود! (آنگاه مىدانستم با شما زشتسیرتان ددمنش چه کنم!)» (80)
(فرشتگان عذاب) گفتند: «اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توایم! آنها هرگز دسترسى به تو پیدا نخواهند کرد! در دل شب، خانوادهات را (از این شهر) حرکت ده! و هیچ یک از شما پشت سرش را نگاه نکند؛ مگر همسرت، که او هم به همان بلایى که آنها گرفتار مىشوند، گرفتار خواهد شد! موعد آنها صبح است؛ آیا صبح نزدیک نیست؟!» (81)
و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، آن (شهر و دیار) را زیر و رو کردیم؛ و بارانى از سنگ ( گلهاى متحجر) متراکم بر روى هم، بر آنها نازل نمودیم... (82)
(سنگهایى که) نزد پروردگارت نشاندار بود؛ و آن، (از سایر) ستمگران دور نیست! (83)
و بسوى «مدین» برادرشان شعیب را (فرستادیم)؛ گفت: «اى قوم من! خدا را پرستش کنید، که جز او، معبود دیگرى براى شما نیست! پیمانه و وزن را کم نکنید (و دست به کمفروشى نزنید)! من (هم اکنون) شما را در نعمت مىبینم؛ (ولى) از عذاب روز فراگیر، بر شما بیمناکم! (84)
و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء (و اجناس) مردم، عیب نگذارید؛ و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید! (85)
آنچه خداوند براى شما باقى گذارده (از سرمایههاى حلال)، برایتان بهتر است اگر ایمان داشته باشید! و من، پاسدار شما (و مامور بر اجبارتان به ایمان) نیستم! (86)
گفتند: «اى شعیب! آیا نمازت به تو دستور مىدهد که آنچه را پدرانمان مىپرستیدند، ترک کنیم؛ یا آنچه را مىخواهیم در اموالمان انجام ندهیم؟! تو که مرد بردبار و فهمیدهاى هستى! سذللّه (87)
گفت: «اى قوم! به من بگویید، هرگاه من دلیل آشکارى از پروردگارم داشته باشم، و رزق (و موهبت) خوبى به من داده باشد، (آیا مىتوانم بر خلاف فرمان او رفتار کنم؟!) من هرگز نمىخواهم چیزى که شما را از آن باز مىدارم، خودم مرتکب شوم! من جز اصلاح -تا آنجا که توانایى دارم- نمىخواهم! و توفیق من، جز به خدا نیست! بر او توکل کردم؛ و به سوى او بازمىگردم! (88)
و اى قوم من! دشمنى و مخالفت با من، سبب نشود که شما به همان سرنوشتى که قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح گرفتار شدند، گرفتار شوید! و قوم لوط از شما چندان دور نیست! (89)
از پروردگار خود، آمرزش بطلبید؛ و به سوى او بازگردید؛ که پروردگارم مهربان و دوستدار (بندگان توبهکار) است!» (90)
گفتند: «اى شعیب! بسیارى از آنچه را مىگویى، ما نمىفهمیم! و ما تو را در میان خود، ضعیف مىیابیم؛ و اگر (بخاطر) قبیله کوچکت نبود، تو را سنگسار مىکردیم؛ و تو در برابر ما قدرتى ندارى!» (91)
گفت: «اى قوم! آیا قبیله کوچک من، نزد شما عزیزتر از خداوند است؟! در حالى که (فرمان) او را پشت سر انداختهاید! پروردگارم به آنچه انجام مىدهید، احاطه دارد (و آگاه است)! (92)
اى قوم! هر کارى از دستتان ساخته است، انجام دهید، من هم کار خود را خواهم کرد؛ و بزودى خواهید دانست چه کسى عذاب خوارکننده به سراغش مىآید، و چه کسى دروغگوست! شما انتظار بکشید، من هم در انتظارم!» (93)
و هنگامى که فرمان ما فرا رسید، شعیب و کسانى را که با او ایمان آورده بودند، به رحمت خود نجات دادیم؛ و آنها را که ستم کردند، صیحه (آسمانى) فرو گرفت؛ و در دیار خود، به رو افتادند (و مردند)... (94)
آنچنان که گویى هرگز از ساکنان آن (دیار) نبودند! دور باد مدین (و اهل آن) از رحمت خدا، همان گونه که قوم ثمود دور شدند! (95)
ما، موسى را با آیات خود و دلیل آشکارى فرستادیم... (96)
بسوى فرعون و اطرافیانش؛ اما آنها از فرمان فرعون پیروى کردند؛ در حالى که فرمان فرعون، مایه رشد و نجات نبود! (97)
روز قیامت، او در پیشاپیش قومش خواهد بود؛ و (به جاى چشمههاى زلال بهشت) آنها را وارد آتش مىکند! و چه بد آبشخورى است (آتش)، که بر آن وارد مىشوند! (98)
آنان در این جهان و روز قیامت، لعنتى بدنبال دارند؛ و چه بد عطایى است (لعن و دورى از رحمت خدا)، که نصیب آنان مىشود! (99)
این از اخبار شهرها و آبادیهاست که ما براى تو بازگو مىکنیم؛ که بعضى (هنوز) برپا هستند، و بعضى درو شدهاند (و از میان رفتهاند)! (100)
ما به آنها ستم نکردیم؛ بلکه آنها خودشان بر خویشتن ستم روا داشتند! و هنگامى که فرمان مجازات الهى فرا رسید، معبودانى را که غیر از خدا مىخواندند، آنها را یارى نکردند؛ و جز بر هلاکت آنان نیفزودند! (101)
و اینچنین است مجازات پروردگار تو، هنگامى که شهرها و آبادیهاى ظالم را مجازات مىکند! (آرى،) مجازات او، دردناک و شدید است! (102)
در این، نشانهاى است براى کسى که از عذاب آخرت مىترسد؛ همان روزى است که مردم در آن جمع مىشوند، و روزى که همه آن را مشاهده مىکنند. (103)
و ما آن (مجازات) را، جز تا زمان محدودى، تاخیر نمىاندازیم! (104)
آن روز که (قیامت و زمان مجازات) فرا رسد، هیچ کس جز به اجازه او سخن نمىگوید؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت! (105)
اما آنها که بدبخت شدند، در آتشند؛ و براى آنان در آنجا، «زفیر» و «شهیق» ( نالههاى طولانى دم و بازدم) است... (106)
جاودانه در آن خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست؛ مگر آنچه پروردگارت بخواهد! پروردگارت هر چه را بخواهد انجام مىدهد! (107)
اما آنها که خوشبخت و سعادتمند شدند، جاودانه در بهشت خواهند ماند، تا آسمانها و زمین برپاست، مگر آنچه پروردگارت بخواهد! بخششى است قطع نشدنى! (108)
پس شک و تردیدى (در باطل بودن) معبودهایى که آنها مىپرستند، به خود راه مده! آنها همانگونه این معبودها را پرستش مىکنند که پدرانشان قبلا مىپرستیدند، و ما نصیب آنان را بىکم و کاست خواهیم داد! (109)
ما به موسى کتاب آسمانى دادیم؛ سپس در آن اختلاف شد؛ و اگر فرمان قبلى خدا (در زمینهآزمایش و اتمام حجت بر آنها) نبود، در میان آنان داورى مىشد! و آنها (هنوز) در شکاند، شکى آمیخته به بدگمانى! (110)
و پروردگارت اعمال هر یک را بىکم و کاست به آنها خواهد داد؛ او به آنچه عمل مىکنند آگاه است! (111)
پس همانگونه که فرمان یافتهاى، استقامت کن؛ و همچنین کسانى که با تو بسوى خدا آمدهاند (باید استقامت کنند)! و طغیان نکنید، که خداوند آنچه را انجام مىدهید مىبیند! (112)
و بر ظالمان تکیه ننمایید، که موجب مىشود آتش شما را فرا گیرد؛ و در آن حال، هیچ ولى و سرپرستى جز خدا نخواهید داشت؛ و یارى نمىشوید! (113)
در دو طرف روز، و اوایل شب، نماز را برپا دار؛ چرا که حسنات، سیئات (و آثار آنها را) از بین مىبرند؛ این تذکرى است براى کسانى که اهل تذکرند! (114)
و شکیبایى کن، که خداوند پاداش نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد! (115)
چرا در قرون (و اقوام) قبل از شما، دانشمندان صاحب قدرتى نبودند که از فساد در زمین جلوگیرى کنند؟! مگر اندکى از آنها، که نجاتشان دادیم! و آنان که ستم مىکردند، از تنعم و کامجوئى پیروى کردند؛ و گناهکار بودند (و نابود شدند)! (116)
و چنین نبود که پروردگارت آبادیها را بظلم و ستم نابود کند در حالى که اهلش در صدد اصلاح بوده باشند! (117)
و اگر پروردگارت مىخواست، همه مردم را یک امت (بدون هیچ گونه اختلاف) قرار مىداد؛ ولى آنها همواره مختلفند... (118)
مگر کسى را که پروردگارت رحم کند! و براى همین (پذیرش رحمت) آنها را آفرید! و فرمان پروردگارت قطعى شده که: جهنم را از همه (سرکشان و طاغیان) جن و انس پر خواهم کرد! (119)
ما از هر یک از سرگذشتهاى انبیا براى تو بازگو کردیم، تا به وسیله آن، قلبت را آرامش بخشیم؛ و ارادهات قوى گردد. و در این (اخبار و سرگذشتها،) براى تو حق، و براى مؤمنان موعظه و تذکر آمده است. (120)
و به آنها که ایمان نمىآورند، بگو: «هر چه در قدرت دارید، انجام دهید! ما هم انجام مىدهیم! (121)
و انتظار بکشید! ما هم منتظریم! (122)
و (آگاهى از) غیب (و اسرار نهان) آسمانها و زمین، تنها از آن خداست؛ و همه کارها به سوى او بازمىگردد! پس او را پرستش کن! و بر او توکل نما! و پروردگارت از کارهایى که مىکنید، هرگز غافل نیست! (123)